Mitglied Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran VVMIran e.V. عضو کانون دفاع از حقوق بش

۱۳۹۷ مرداد ۹, سه‌شنبه

عطش جلگه های سوزان و رقص شالیزارها!

خوزستان؛ جلگه ای که د ر گرد و غبار د فن شد ه و هر روز نیز بر تشنگی آن افزود ه می شود . اما شاید جالب باشد بد انید د ر روزگاری که کارون د ر عطش کم آبی می سوزد ، شاهد رقص باد د ر شالیزارهای خوزستان هستیم؛ شالیزارهایی که د ر میانه خشکسالی د لبری می کنند . مزارعی که تد اعی کنند ه این ضرب المثل معروف «قسم حضرت عباس را باور کنم یا د م خروس را» هستند . اتفاقی که بی شک ریشه د ر نبود مد یریت تخصصی و منطقی د ر منابع آبی و کشاورزی کشور است.
بحران د ر مد یریت منابع آبی، یعنی تمامی برنامه ریزی ها منوط به د عوت مرد م به صرفه جویی د ر مصرف آب شربی که کمتر از ۱۰ د رصد از منابع آبی کشور را به خود اختصاص د اد ه است، باشد اما برای ۷۵ د رصد از منابع آبی کشور که د ر بخش کشاورزی مصرف می شود و براساس آمار ۶۰ د رصد از آن نیز هد ر می رود ، برنامه ریزی وجود ند اشته باشد .
خوزستان زیر تیغ محصولات آب بر
به گزارش اعتدال؛ محصولات آب بر بد ون رعایت الگوی کشت و د ر نظر گرفتن موضوع بحران آبی کشور تولید می شوند . محصول آب بری مانند برنج د ر بسیاری از استان های کشور کشت می شود . وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرد ه است کشت برنج تنها د ر استان های گیلان و مازند ران و برخی مناطق استان گلستان امکان پذیر است و د ولت از کشت این محصول د ر استان های د یگر به ویژه استان های کم آب حمایت نمی کند . حتی د ر برخی موارد از ممنوعیت کشت برنج د ر برخی استان های کم آب خبر د اد ه است اما د ر میان تمامی این عد م حمایت یا ممنوعیت، همچنان شاهد کشت برنج د ر استان هایی مانند خوزستان، اصفهان و لرستان هستیم؛ استان هایی که د ر د هه اخیر آب را از استان همسایه چهارمحال و بختیاری به آن ها انتقال د اد ه اند .
خوزستان د رحالی با بحران آب به ویژه آب شرب و خشکسالی د ست و پنجه نرم می کند که کشت محصولات آب بری مانند برنج، نیشکر و هند وانه را مثل د هه های گذشته انجام می د هد . گویا خبر خشکسالی و بحران آبی هنوز به مسئولان این استان نرسید ه است. کشت محصولات آب بر د رحالی د ر خوزستان جولان می د هد که برای تولید یک تن از آن ها، هزاران لیتر آب صرف می شود .
برنج کاری د ر اوج خشکسالی
برنج خوزستان د ر سال های اخیر توانسته جایگاهی د ر بازار ایران پید ا کند ؛ برنجی که آب خوزستان را به تاراج برد ه است. به گزارش ایسنا شهرستان باغملک د ر فاصله ۱۴۰ کیلومتری اهواز، مرکز استان خوزستان قرار د ارد . جمعیت این شهرستان حد ود ۱۱۰ هزار نفر بود ه و شغل بیشتر آن ها برنج کاری است. هر ساله با آغاز فصل کشت برنج، بیش از سه هزار هکتار از شالیزارهای شهرستان باغملک زیر کشت برنج می رود . مهم ترین مناطق کشت برنج شهرستان باغملک بخش های صید ون و مید اوود است که البته کشاورزان این مناطق د ر این سال ها با کمبود آب مواجه هستند و (با توجه به ممنوعیت کشت برنج د ر خوزستان) زند گی و معیشت شالی کاران د ر این منطقه به خطر افتاد ه است. نوع برنجی که د ر این شهرستان کشت می شود ، «چمپا محلی» و «عنبربو» است. استان خوزستان پس از استان های گیلان و مازند ران با تامین ۹ د رصد برنج کشور، سومین استان کشور از نظر تولید برنج با کیفیت است و شهرستان باغملک سهم بسزایی د ر تولید برنج استان د ارد .
شنید ه ها حاکی از آن است که بر اساس مصوبه شورای کشاورزی استان خوزستان، کشت برنج برای سال زراعی ۹۸-۹۷ د ر این استان ممنوع خواهد شد ومحصولاتی مانند حبوبات، آفتابگرد ان، سویا و گیاهان علوفه ای که نیاز آبی کمتری د ارند ، جایگزین برنج می شوند . مصوبه ای که تاکنون د ر خوزستان عملی نشد ه و روی زمین ماند ه است.
هند اونه، بلای جان خوزستان
هند وانه نیز جزو محصولات آب بری است که کشت آن د ر خوزستان انجام می شود اما این محصول نیز مانند د یگر محصولات آب بر، سرانجام خوبی ند ارد . به د لیل توزیع نامناسب و نابسامان بازار د اخلی، اغلب هند وانه کاران خوزستانی با ضرر و زیان مواجه می شوند . د ر بسیاری از موارد کشاورزان حتی محصول خود را برد اشت نمی کنند چرا که به گفته آن ها حتی برد اشت هند وانه نیز به د لیل خرید به قیمت بسیار پایین، صرفه اقتصاد ی ند ارد . اما د ر بازار خارجی نیز وضعیت هند وانه حال و روز خوشی ند ارد . بسیاری از محموله های هند وانه صاد راتی به د لیل عد م کیفیت یا ظاهر نامطلوب، برگشت می خورند . تولید محصولات آب بری مانند هند وانه که راهبرد ی نیز محسوب نمی شوند ، از اساس اشتباه است چرا که صاد رات هند وانه صاد رات غیرمستقیم آب است؛ آن هم د ر شرایطی که خوزستان و د رکل کشور د ر بحران خشکسالی و بی آبی قرار د ارد .
نیشکر، نعمتی که نقمت شد
خوزستان را مهد نیشکر ایران می نامند ؛ نعمتی که برای مرد م این جلگه به نقمت تبد یل شد ه است. نیشکر خوزستان، د رکنار بحران های کارگری، اخراج های د سته جمعی کارگران و عد م پرد اخت حق و حقوق کارگرانش، د استان د یگری نیز د ارد . خسارت های جبران ناپذیر این صنعت به محیط زیست روی د یگر سکه صنعت نیشکر د ر خوزستان است.د ر آخرین روزهای د هه۶۰، طرح توسعه نیشکر د ر قالب هفت واحد کشت و صنعت با وسعت بیش از ۸۰ هزار هکتار د ر خوزستان کلید خورد . یکی از د لایل اعتراض به توسعه نیشکر د ر خوزستان، آب بر بود ن این محصول است. د ر زمانی که کشور و به ویژه خوزستان با خشکسالی د ست و پنجه نرم می کند ، توسعه صنایع آب بری همچون نیشکر خلاف قوانین است. مصرف بی رویه آب د ر صنعت نیشکر خسارت های جبران ناپذیری به رود خانه کارون و تالاب های هورالعظیم و شاد گان وارد کرد ه است. به د لیل زه آب های شور و ترکیبی از کود های شیمیایی و سموم کشت و توسعه نیشکر، این تالاب ها با بحران مواجه شد ه اند .سهم خوزستانی ها از طرح توسعه نیشکر تنها د ود ، خاکستر و شوری آب کارون و بوی تعفن پساب کارخانه های نیشکر است. تالاب نیشکر یا ناصری یاد گار طرح توسعه نیشکر د ر خوزستان است. تالابی که د ر اثر هد ایت پساب د و شرکت بزرگ نیشکر میرزا کوچک خان و امیر کبیر ایجاد شد ه است. این تالاب که هم اکنون به تالاب ناصری معروف است، خود سند محکمی از استفاد ه بی رویه صنایع نیشکر از آب کارون است. تالابی که به گفته فعالان محیط زیست موجب شوری آب کارون و فاجعه گسترش سطح های نمکی شد ه است.
تاکنون گوش شنوایی برای فریاد و هشد ارهای کارشناسان محیط زیست د رباره خسارت های زیست محیطی کارخانه های نیشکر همچون تخلیه پساب و شور کرد ن رود خانه کارون، تالاب ها و اراضی خوزستان همچنین آتش زد ن مزارع نیشکر وجود ند اشته است و صنایع نیشکر بی مهابا بد ون توجه به این هشد ارها همچنان به کار خود اد امه می د هند .هرساله با شروع فصل برد اشت نیشکر، علاوه بر هجوم ریزگرد ها، خاکستر حاصل از سوزاند ن مزارع نیشکر نیز نفس خوزستانی ها را می برد . د رحالی که تمامی فعالان و کارشناسان محیط زیست کشور به هجوم ریزگرد های د اخلی و خارجی اعتراض و از د ولت به د لیل ناتوانی از کنترل و مهار ریزگرد ها شکایت می کنند ، صاحبان صنایع نیشکر، بارانی از خاکستر را میهمان خانه های خوزستانی ها می کنند .طبق بررسی های انجام شد ه، آتش زد ن مزارع علاوه بر اینکه هوا را با انتشار گاز مونواکسید کربن آلود ه می کند ، تشد ید پد ید ه گازهای گلخانه ای، انهد ام بافت خاک، کاهش رطوبت خاک و د رنتیجه افت محصول، از بین رفتن موجود ات زند ه محیط، فرسایش شد ید خاک، کاهش حاصلخیزی زمین و کاهش تحمل گیاهان زراعی د ر برابر آفات، بیماری ها و خشکی، همچنین از بین رفتن زیستگاه های پرند گان را نیز به د نبال د ارد .

تاراج آب د ر بحران مد یریت کشاورزی
این تمام د استان کشت محصولات آب بر د ر خوزستان و کشور نیست. غم انگیزترین بخش د ر کشاورزی، این است که متاسفانه کشاورزان باوجود تمامی تلاش و زحمت هایی که انجام می د هند ،جزو فقیرترین افراد جامعه محسوب می شوند . ۷۵ د رصد از آب کشور نیز د ر بخش کشاورزی مصرف می شود . میزان آبی که د ر این بخش مصرف می شود با تولید و بازد هی آن د ر میانگین جهانی، هیچ گونه تناسبی ند ارد .براساس آمار، ایران سال ۲۰۱۳ د ر مد یریت اکوسیستم های آبی شامل تالاب ها و رود خانه ها رتبه ۲۳۱ را د ر میان ۲۳۲ کشور کسب کرد ه است؛ آماری که گواه روشنی بر بحران عد م مد یریت منابع آبی کشور است.
همچنین د ر این میان، بیش از ۷۲ د رصد از منابع آب تجد ید شوند ه کشور نیز استفاد ه شد ه است. حال پرسش اینجاست که چرا د ر اوج بحران آبی کشور و به ویژه خوزستان همچنان شاهد کشت محصولات آب بری که بسیاری از آن ها استراتژیک محسوب نمی شوند ، هستیم. مصوبه های تغییر الگوی کشت یا ممنوعیت کشت محصولات آب بر نیز مانند صد ها مصوبه د یگه بر زمین ماند ه و خبری از اجرایی شد ن آن ها نیست. د ر این میان نیز مسئولان همچنان از راه حل های نجات خوزستان سخن می گویند ؛ راه حل هایی که تاکنون گره ای از مشکلات خوزستان باز نکرد ه است.
منبع: روزنامه قانون

سند ۲۰۳۰ تعارض یا نیاز

سند جهانی توسعه پایدار ۲۰۳۰ با موضوع ارتقای سطح آموزش و افزایش کیفیت آموزش ،یکی از اسنادی است که در تصویب نامه /۷۶۴۰۳ /۵۲۹۱۳ مورخ ۲۶ شهریور۱۳۹۵ میان هیات دولت جمهوری اسلامی و یونسکو به امضا رسید و ،یکی از اسنادی است تعهد آور ایران در صحنه بین الملل میباشد.
رهبران کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، در سپتامبر۲۰۱۵ در اجلاس عالیرتبه این سازمان متعهد شدند تا اهداف دستور کار جهانی توسعه پایدار۲۰۳۰ را که نتیجه یک فرآیند گسترده مشورتی در سطح جهانی بود، در سیاستگذاری کلان ملی خود از اول ژانویه ۲۰۱۶ را اجزایی کنند.
این دستور کار دارای ۱۷هدف و۱۶۹ هدف ویژه است.
یونسکو که بعنوان یک نهاد بین المللی در امر آموزش شناخته میشود، اجرای هدف چهارم توسعه را بر عهده دارد که به سوی آموزش ، یادگیری مادام العمرباکیفیت ، برابری و فراگیر بودن برای همه مطابق ” سند توسعه پایدار۲۰۳۰ ” قدم بردارند.
این سند جهانی سه نقش ” هدایت و هماهنگی“ ، ” نظارت و گزارش دهی ” و ” ارتقای ظرفیت کارشناسی دولتها ” را در این سند مد نظر قرار داده است . این موضوع در سی و هشتمین کنفرانس عمومی یونسکودر نوامبر۲۰۱۵ به تصویب رسید.
اما نکته مهم در این سند ، وجود دامنه های فراگیری چون ” اشتغال و توسعه مهارتها ” ، ” آموزش عالی ” ، ” آموزش سلامت و بهداشت ” ، ” آموزشهای اجتماعی ” و ” شهروندی ” را هم هدف قرارداده است.
اهداف مورد نظر درسند۲۰۳۰ مطابق پیش نویس
این سند پیش نویس اهداف مختلفی را دنبال خواهد کرد که عبارتند از:
آموزش ابتدایی ، متوسطه ، سنجش و ارزیابی کیفیت یادگیری ، مراقبت اول کودکی ، آموزش دبستانی و ابتدایی ، آموزش فنی و حرفه ایی و مهارتی ، آموزش عالی مهارتی متوسطه ، دسترسی به آموزش عالی با کیفیت برابر، برابر سازی فرصتهای آموزش و اجتماعی برای زنان و دختران ، دسترسی برابر اقشار آسیب پذیر به آموزش ، آموزش توسعه پایداردر آموزش عالی ، آموزش سلامت و شیوه های زندگی سالم و بهداشتی ، توسعه همکاریهای علمی و بین المللی ، آموزش عالی ، تربیت معلم ، انجمن های علمی وسازمانهای مردم نهاد و آموزش ۲۰۳۰
برخی معیارهایی که کشورها مطابق سند ۲۰۳۰ باید انجام دهند
-تقویت کارآیی و کارآیی موسسه آموزشی ، راهبردی و حاکمیت مدارس از طریق افزایش مشارکت جوامع ، از جمله جوانان و والدین در مدیریت مدارس
-اختصاص منصفانه تر منابع در بین مدارس محروم از نظر اجتماعی –اقتصادی ومدارسی که از مزایای اجتماعی و اقتصادی بهره مند هستند
-ترویج آموزش های دو زبانه و چند زبانه در جوامع چند زبانه
-شناسایی موانعی که کودکان و جوانان آسیب پذیر را از دسترسی به برنامه های آموزشی کیفی دور نگه میدارد و تصمیم گیری موثری برای رفع آن مطرح گردد.
-فراهم آوردن آموزش از راه دور ، آموزش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی ، دسترسی به فناوری های مناسب و زیر بنا های مناسب و ضروری برای تسهیل فضای یادگیری در منازل و مناطق جنگی ودورافتاده به ویژه برای دختران ، زنان ، پسران و جوانان آسیب پذیر و سایر گروه های به حاشیه رانده شده.
-حمایت از رویکردی جامع برای مقاوم سازی مدارس در مقابل تاثیر گذاری بلایای طبیعی
تعریف آموزش کیفی از نگاه یونسکو
سند ۲۰۳۰ شش جنبه ، کرامت انسانی ، مردم ، کره زمین ، سعادت ، برابری و مشارکت را در بر میگیرد و به آموزش بعنوان وسیله ای برای تربیت شهروند جهانی تلاش میکند .
یونسکو آموزش کیفی را ” استفاده آموزش از فناوری اطلاعاتی ” وآموزش کیفی را شامل:
آموزشهای مدنی به ویژه آشنایی با مفاهیم جقوق بشر ، دموکراسی ، فرصت برابری آموزشی دختران و پسران(برابری جنسیتی) ، آموزشهای مشترک جهانی ، بهبود منابع مادی وانسانی به منظور ارتقای کیفیت زندگی تعریف میکند.
امروزه به واسطه ” جهانی شدن ” سرنوشت تمامی افراد ، سازمانها و حکوکتها بیش از پیش به یکدیگر گره خورده و تاثیرات این فرآیند بر تمامی حوزه های فعالیت بشری ، غیر قابل انکار است.
اگر بپذیریم که استفاده کنونی از منابع موجود در جهان و در سطح ملی ، غیر منصفانه و غیر قابل قبول است و شکاف فقیر و غنی (از همه جنبه ها) وسیع و وسیع ترمی شود ، باید چاره ایی اندیشید.
آموزش و تربیت شهروند جهان (به ویژه کودک و نوجوان) به عنوان فردی که خواهان تبدیل شدن جهان:
به مکانی سرشار از عدالت ، برابری ، صلح و توسعه پایدار، احترام و پاسداشت تنوع و گوناگونی نژادی ، قومی ومذهبی و… میباشد.
مارتین آلبرو جهانی شدن را چنین تعریف می کند:
” به همه جریاناتی اطلاق میشود که با آن همه ی مردم جهان در یک جامعه جهانی در حال تعامل هستند .“
آنتونی گیدنز جامعه شناس شهیر نیزجهانی شدن را ” عمیق شدن روابط اجتماعی در سطح وسیع بطوری که فاصله ها نامحسوس می شوند …. ” بیان می کند.
آکسفام ، کنفدراسیون متشکل از۱۵ سازمان که در۹۸ کشور جهان در سراسر جهان برای پیدا کردن راه حل های پایدار برای فقر و بی عدالتی فعالیت می کند ، ویژگیهای شهروند جهانی را چنین بر می شمرد:
-نسبت به جهان وسیع تر آگاه است.
-به تفاوتها و گوناگونی ها احترام میگذارد.
-داری فهم است.
-از بی عدالتی اجتماعی منزجر و خشمگین است.
-در طیف وسیعی از سطح محلی تا جهانی مشارکت و فعالیت میکند.
-خواهان اقدام برای تبدیل شدن جهان به مکانی پایدار است.
-مسِئولیت اعمال خود رابرعهده میگیرد.
با در نظر گرفتن آنچه ذکر شد و بررسی محتوی کتاب های درسی به عنوان اصلی ترین رسانه آموزشی در دسترس دانش آموز ، در ایران هم در زمینه های آموزش های شهروندی ، محتوای درسی در نظام آموزش وپرورش بیشتر به تربیت شهروند ملی و با هدف تقویت انسجام ملی تاکید میگردد.
و این نقطه تقابل سند ۲۰۳۰ با سند تحول بنیادین است ، در سند ۲۰۳۰ هدف نهایی تربیت شهروند جهانی است ودر سند تحول بنیادین تریبت شهروند ملی با آموزه های دینی است. واز این منظر مخالفت هایی نسبت به پذیرش این سند بین المللی صورت گرفته است.
با توجه به مشکلاتی که از نوع ، اتفاق تعرض به دانش آموزان در منطقه ۲ تهران و قبل از موضوع تجاوز سعید طوسی یکی از تاکیدات مهم این سند “ فرصت برابری آموزش جنسیتی دانش آموزان دختر وپسر “ است . و بعد از اتفاق تاسف بار پانزده دانش آموز منطقه ۲ تهران ، سیلی از انتقادات مبنی بر اینکه چرا در مدارس دانش آموز با موضوعات و مفاهیم جنسی آشنا نمی شود. و اکثریت منتقدان وقوع این رویداد زشت و غیراخلاقی را ناشی از خلا اموزش جنسی در مدارس بیان نمودند .
سال گذشته هم با رسانه ایی شدن موضوع سند یونسکو ، خیل عظیمی از واکنش ها همراه با تهدید از سوی نهادهایی که وابسته به سازمانهای مرتبط با ایدیولوژی حاکم بر سیاستهای آموزشی ، فرهنگی و اجتماعی بودند ، صورت گرفت و با این تهدیدها و هشدارهای مراجع مذهبی و وفقهی ، دولت که مجری تعهدات حکومت در تفاهم نامه ها ، مقاوله نامه ها و اسناد سازمانهای بین المللی که با عضویت در آنها متعهد به اجرای مفاد سند ۲۰۳۰ یونسکو است ، از اجرای آن عقب نشینی نمود و خلا این عقب نشینی ، تکرار موضوعاتی همچون موضوع تعرض به پانزده دانش آموزتوسط یکی از پرسنل مدرسه و تجاوز سعید طوسی خواهیم بود و ناگفته نماند بخشی از اتفاقات بدلیل حفظ آبرو و حیثیت خانواده و دانش آموز و یا تهدید و ارعاب و تطمیع فرد آسیب دیده علنی و پیگیری نمی شوند .خلا عدم اجرای سند یونسکو ، عواقب جبران ناپذیری درآمادگی شهروندانی متناسب با معیارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و همگام با شهروندی مفید به با خواهد آورد .
سند یونسکو از جامعیت فراگیر در موضوعات مختلف برخوردار است که آموزش جنسیتی یک وجه آن می باشد . آماده کردن شهروندانی آگاه و پرسشگر از ویژگیهای برجسته این سند می باشد و این معیار آگاهی و پرسشگری شهروند یکی از حساسیت های حکومت هایی است که نا آگاهی و اطاعت کورکورانه و محض از دلایل تداوم حاکمیت آنها و استثمارمردم و عدم توجه به معیارها و شاخص های بین المللی در موضوعات حقوق بشری ، استاندارهای زندگی همراه با برخورداری از رفاه و آسایش از سیاستهای تثبیت شده آنها در پوششی عوامانه و فرببکارانه برای تداوم حکومت می باشد . بر اقشار آگاه و متعهد بر حساسیت به ، فرزندان ، خانواده ، خویشاوندان وهمشهریان و هم وطنان و یک کلام به کشورهستند در آگاهی دادن سند یونسکو و مفاهیم و اهداف آن تعلل نکنند تا شهروندان آگاه برای آینده ایران داشته باشیم .

۱۳۹۷ مرداد ۷, یکشنبه

به یاد نخل های مرده و افسرده ی ایران

مجلس ختم ۵ میلیون نخل در حسینیه سیدالشهدای بازار دهکده بریم شهر آبادان برگزار شد. 
این حرکت نمادین در پی کاهش تعداد نخل‌های استان #خوزستان از ۶ میلیون به ۱ میلیون نفر برگزار شده است.
مسئولان علت مرگ نخل‌ها را شوری آب، پساب آلوده طرح‌های نیشکر و ریزگردها اعلام کرده‌ اند.


۱۳۹۷ مرداد ۵, جمعه

بیش از نیمی از دشت‌های کشور در وضعیت قرمز

محمد مجابی رئیس کمیته محیط زیست مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به وضعیت آب‌های سطحی و زیرزمینی کشور گفت: " که میزان آب‌های سطحی طی پنج سال گذشته به زیر ۱۰۰ میلیاردمترمکعب رسیده است، همچنین در حال حاضر از ۶۰۹ دشت یا آبخوان کشور، حدود ۳۸۱ دشت در مرحله ممنوعه و قرمز قرار دارند و دیگر قابلیت برداشت آب ندارند".

۱۳۹۷ تیر ۳۱, یکشنبه

نفر به نفر…

نفر به نفر… چند شعر و اثر گرافیکی از 
سپیده کرامت بروجنی

نفر به نفر….
یک نفر در خشکی ها غرق میشود
یک نفر ناله سر می دهد
ده نفر فریاد می دوانند
مرگ ها رنگین اند
و سیاهی غرقِ مطلق
آنگاه که همه دلگیرند عکس ماه دیگر نمی افتد در آب
آبی هم جریان نمی یابد از رنگ
ما همه محتاجِ یک تکه نگاهیم
و چه محتاجانه می نگریم
و چه محتاجانه می اندیشیم
نه تبر داریم نه پتو
حتی نگاهمان به سراب ها هم ختم نمی شود
حتی نگاهمان به سراب ها هم بسنده نمی کند
چه دور دست های سرابی

میله ها ….
میله ها را برچشم ها می گذارند نه بر دهان و ریش وسبیل
دیوار را بر سیمان می کشند نه بر جبرواحتمالات و مکانیسم
قصه ی من از قصد نقاشی ها بلندپروازتر است سحرگاه درکمین،هستی و هسته ی پروانه وقتی پیله به خودش می تابید
سفره ای پاره و برگ خزان از نعمت
بپرسید ایمان چه رنگی است؟
بگویند:
بنفش
وقتی مارک پوما را به شلوار می زنند نشستن به چه معناست؟
وقتی یک تلفن همراه خواب را از چشم می گیرد زندگی به چه معناست؟
جایِ شکر ونمک که عوض شد محل خوردن تغییر می کند
جادوگر می خواند و شعبده باز تعبیر می کند
گِله از گلایل ها که چرا اینقدر انسان می میرد
ناله از آفتاب که سرقفلی از پنجره ها می گیرد
خبر از محفلی که آفتابه حکم گلدان دارد
خبر پارو ودانه که آدم برفی به خاکروب مانَد
میله ها را برچشم ها می گذارند نه بر دهان و ریش و سبیل
لفظی از ماهی ها مقدس تر و خورشید درکمین
دیوار را به سیمان می کشند وقصدی از نقاشی می گیرند.
بلندپرواز…بلندپرواز
( بخاطر بُحبُوحه ایی که در تنگنای زندان بودم )
نظر…..
به نظرم هیچ چیز بد تر از فریاد نیست
من پشت به قبله نمی نویسم اما نشستنم بر یاد نیست
حافظ هم رفت تا ته کوچه ی شک، تنها و بازگشت
و چه خوب است زمین گرد و مردمان باز می گردند بهم
ما که سرخی صورتمان بیشتر از سبزی باغچه مان است
نمیفهمم چرا نمیگویند صدای اسب عین خلق الله جاری ست
هنوز عده ایی نان گندم در دست دارند
و عده ای پای برهنه شان دریایی ست
ما که خود آیینه ی ملامتیم ذهن باکر ما تنهاییست
این فشنگ ها هم که زیر فرش پنهان اند خیال آسودگی و بی باکی ست
من هم تفنگ داشتم خودم اما جسارت هیتلر در دنیا نیست
قصه ها هم میروند می آیند هراسان مرد بی رویا نیست
ما خودمان کتاب غفلت را ساختیم منتها مشکل دانایان بی گمانی ست
تا کی برقها بروند و اندیشه ها روشن باشند،
ترس ما شکنجه و زندانی ست
تا تیغ داروغه را ندزدی تیر رابین هود همچنان پنهانی ست
من خودم به بوی نفت حساسم وگرنه مشکل ما که دریا نیست
حال اگر خلیج ساحل داشته باشد نژادی در بازار نیست
این سوختن ها هم اثر درد است خورشیدی آنچنان در کار نیست
چون همه ی قلم ها مملو از ملامت است چاره ی کار فریاد نیست
مشکل ما فشار است و چربی خون
وگرنه مرغ بومی خودش رویایی ست
پنجره ی چشم ها دریچه ندارند ورنه دریاچه ی ما برباد نیست
من شعار زدگی ام درد می کند درد ناله ام از درمان نیست
¬باز هم نور ها میرقصند وگرنه جوشاندن اسید خود شاهکاریست
قلیان میبندیم به اگزوز ها دود ها حلقه ایی شوند
مشکل ما هم حجاب و انسجام نیست
( در زمان اسید پاشی )

خواهر سام رجبی: خانواده‌های فعالان محیط زیست به اعدام فرزندانشان تهدید شده‌اند!!!!


کتایون رجبی، خواهر سام رجبی، از فعالان محیط زیست بازداشت‌شده در ایران در نامه‌ای سرگشاده به حسن روحانی، از اینکه نهاد بازداشت‌کننده برادرش، «نامشخص» است، انتقاد کرده و افزوده خانواده‌های بازداشت‌شدگان تهدید می‌شوند در صورت پیگیری بیشتر، فرزندان آنها «اعدام» خواهند شد.
سام رجبی، هومن جوکار و سپیده کاشانی، همسر وی، طاهر قدیریان، امیرحسین خالقی و نیلوفر بیانی، شش فعال محیط زیست و کارکنان و مدیران مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» هستند که بهمن‌ماه ۱۳۹۶ بازداشت شده و همچنان در بازداشت به سر می‌برند.
مدیر این مؤسسه، کاووس سیدامامی بود که چند روز پس از بازداشت در زندان جان سپرد و مقام‌های قوه قضائیه علت مرگ وی را «خودکشی» اعلام کردند.
قوه قضائیه جمهوری اسلامی، اتهام این افراد و ده‌ها فعال دیگر محیط زیست را که در شهرهای مختلف کشور بازداشت شده‌اند، «جاسوسی» عنوان کرده‌است؛ اتهامی که وزارت اطلاعات آن را رد کرده‌است.
کتایون رجبی در نامه خود به رئیس‌جمهور ایران که در وب‌سایت «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» منتشر شده، نوشته پیگیری‌های خانواده وی در ۱۳۰ روزی که از بازداشت برادرش می‌گذرد، «بی‌نتیجه» بوده‌است.
وی اضافه کرده دو هفته پس از بازداشت برادرش و پس از شنیدن خبر درگذشت کاووس سیدامامی، او و خواهرش «جرات کردند به دوستان و اقوام خبر» بدهند که چه اتفاقی افتاده‌است.
رجبی از اینکه «نهاد» بازداشت‌کننده برادرش «مشخص» نیست و دادستان کل ایران و صدا و سیما «بدون برگزار شدن دادگاه به این فعالان محیط زیستی اتهام زده و به آنها توهین می‌کنند» ، انتقاد کرده‌است.
او با اعتراض نسبت به «قول‌های واهی» به خانواده این افراد، نوشته که «بازپرس پرونده» به آنها گفته موضوع وکیل برای سام رجبی را پیگیری نکنند، در غیر این صورت با آنها «برخورد» می‌شود.
رجبی بدون اشاره به نام یا سمت فرد خاصی، این پرسش را مطرح کرده که «به چه مجوزی و براساس کدام اصل قانون خانواده‌های نگران را تهدید می‌کنند و می‌گویند اگر بیشتر پیگیری کنند فرزندشان را اعدام خواهند کرد؟
کتایون رجبی همچنین از حسن روحانی به دلیل اینکه باوجود چند ماه از بازداشت فعالان محیط‌زیست در ایران، هنوز اظهارنظری در این زمینه نکرده، انتقاد کرده‌است.
خواهر سام رحبی خطاب به رئیس‌جمهور نوشته که «آیا بازجویی بدون حضور وکیل و بیش از دو ماه نقض قانون اساسی نیست؟ براساس منشور حقوق شهروندی در دولت شما چه کسی پاسخگوی این تخلفات است؟
پیش از این لیلی هوشمند افشار، مادر سام رجبی در مورد پرونده فرزندش گفته‌است که «تناقض خیلی زیاد است و هر کسی چیزی می‌گوید و حتی وکیل سام رجبی هم دو بار تمبر باطل کرده ولی هنوز اجازه ملاقات به وی داده نشده‌است.»سام رجبی، هومن جوکار و سپیده کاشانی، همسر وی، طاهر قدیریان، امیرحسین خالقی و نیلوفر بیانی، شش فعال محیط زیست و کارکنان و مدیران مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» هستند که بهمن‌ماه ۱۳۹۶ بازداشت شده و همچنان در بازداشت به سر می‌برند.مدیر این مؤسسه، کاووس سیدامامی بود که چند روز پس از بازداشت در زندان جان سپرد و مقام‌های قوه قضائیه علت مرگ وی را «خودکشی» اعلام کردند.قوه قضائیه جمهوری اسلامی، اتهام این افراد و ده‌ها فعال دیگر محیط زیست را که در شهرهای مختلف کشور بازداشت شده‌اند، «جاسوسی» عنوان کرده‌است؛ اتهامی که وزارت اطلاعات آن را رد کرده‌است.کتایون رجبی در نامه خود به رئیس‌جمهور ایران که در وب‌سایت «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» منتشر شده، نوشته پیگیری‌های خانواده وی در ۱۳۰ روزی که از بازداشت برادرش می‌گذرد، «بی‌نتیجه» بوده‌است.وی اضافه کرده دو هفته پس از بازداشت برادرش و پس از شنیدن خبر درگذشت کاووس سیدامامی، او و خواهرش «جرات کردند به دوستان و اقوام خبر» بدهند که چه اتفاقی افتاده‌است.رجبی از اینکه «نهاد» بازداشت‌کننده برادرش «مشخص» نیست و دادستان کل ایران و صدا و سیما «بدون برگزار شدن دادگاه به این فعالان محیط زیستی اتهام زده و به آنها توهین می‌کنند» ، انتقاد کرده‌است.او با اعتراض نسبت به «قول‌های واهی» به خانواده این افراد، نوشته که «بازپرس پرونده» به آنها گفته موضوع وکیل برای سام رجبی را پیگیری نکنند، در غیر این صورت با آنها «برخورد» می‌شود.رجبی بدون اشاره به نام یا سمت فرد خاصی، این پرسش را مطرح کرده که «به چه مجوزی و براساس کدام اصل قانون خانواده‌های نگران را تهدید می‌کنند و می‌گویند اگر بیشتر پیگیری کنند فرزندشان را اعدام خواهند کرد؟»کتایون رجبی همچنین از حسن روحانی به دلیل اینکه باوجود چند ماه از بازداشت فعالان محیط‌زیست در ایران، هنوز اظهارنظری در این زمینه نکرده، انتقاد کرده‌است.خواهر سام رحبی خطاب به رئیس‌جمهور نوشته که «آیا بازجویی بدون حضور وکیل و بیش از دو ماه نقض قانون اساسی نیست؟ براساس منشور حقوق شهروندی در دولت شما چه کسی پاسخگوی این تخلفات است؟»پیش از این لیلی هوشمند افشار، مادر سام رجبی در مورد پرونده فرزندش گفته‌است که "تناقض خیلی زیاد است و هر کسی چیزی می‌گوید و حتی وکیل سام رجبی هم دو بار تمبر باطل کرده ولی هنوز اجازه ملاقات به وی داده نشده‌است".

تبعیض جنسیتی برای زنان در محل کار

ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر “ حق امنیت کار “
الف) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.
ب) همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمایند .
پ) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید .
ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر در حقیقت از ابتدایی ترین و بدیهی ترین حقوق انسانی سخن می گوید با مقایسه ماده ۲۳ همین اعلامیه یعنی حق امنیت کار و مقایسه اجمالی وضعیت زنان کارگر در ایران ، بیشتر به عمق فاجعه پی می بریم .
میزان اشتغال زنان: تبعیض جنسیتی که در طی ۳۹ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر جامعه ایران سایه افکنده ، به فجیع ترین شکل در وضعیت زنان از نظر اقتصادی-اجتماعی در بازار کار تاثیر گذاشته است.آنچه امروز قابل مشاهده است تنها درصد بسیار کمی از زنان کارگر ایران به کار اشتغال دارند. در موقع بیکارسازیها زنان اولین قربانیان صف مقدم این بیکارسازیها هستند.
بیکاری یکی از دلائل اصلی افزایش اعتیاد، خودکشی، بیماری‌های روحی و تن فروشی در میان زنان است. برای نمونه میزان شیوع بیماری و اختلالات روانی از جمله افسردگی در میان زنان از مردان بیشتر است . فقر و عدم ثبات اقتصادی که به نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی در بین زنان منجر شده است علت اصلی افزایش بیماری‌های روانی می‌باشند.اعتیاد به مواد مخدر در میان زنان، بویژه زنان طبقات فرودست رو به افزایش است. طبق آمار رسمی نزدیک به ۱۰ درصد زنان در شهرهای مختلف کشور معتاد هستند.افزایش خودکشی در میان زنان نیز یکی دیگر از نتایج اجتماعی تبعیض جنسیتی و طبقاتی و تاثیرات وضعیت اسفبار اقتصادی آنها است.معضل اجتماعی افزایش تعداد زنان تن‌ فروش و بویژه تن‌ فروشی در سنین پائین بین زنان و دختران جوان نیزریشه در فقر و نیاز مالی دارد که به علت شرایط بد اقتصادی و بیکاری گسترده ایی که در سطح جامعه موجود است، بسیاری از زنان سرپرست خانواده و بدون حمایت مالی را ناگریز به تن فروشی می نماید. مسئله صیغه (فحشاء موقت) که زنان از این طریق مورد تحقیر و بی حرمتی قرار گرفته در ضمن اینکه در این روابط کالایی زنان مورد سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند، با مشروعیت دادن شرعی و قانونی به آن به عنوان یک شغل که زنان بتوانند بخشی از درآمد خود را از این راه جبران نمایند رسمیت داده شده است. برخی از زنان هم علیرغم خواست خود ناچاراند به آن تن دهند تا بدین وسیله یک بخش از نیازهای مالی خود را تامین نمایند.براساس اعلام مرکز آمار ایران، هم اکنون زنان ، سرپرستی ۱۵ درصد از خانوارها را برعهده دارند. نکته تاسف‌بار در این است که از مجموع زنان سرپرست خانوار کمتر از ۲۰ درصد شاغل بوده و حدود ۸۰ درصد آن‌ها بیکار می‌باشند.
دستمزد نابرابردر حال حاضر زنان به علت عدم حمایتهای اجتماعی و مالی اولین قربانیان و آسیب پذیرترین اقشار جامعه می باشند.زنان کارگر در ایران در اغلب موارد دستمزدی به‌ مراتب کمتر از دستمزدهای قانونی دریافت می‌کنند و در ضمن از ایجاد تشکل‌های مستقل خود محروم هستند. در ایران تنها تشکل‌های ارتجاعی و ضد کارگری از جمله: شورای اسلامی کار، انجمنهای صنفی و …..که با دخالت دولت بوجود آمده‌اند، امکان فعالیت قانونی دارند و هرگونه تلاش زنان برای ایجاد تشکل‌های مستقل در طول این سال‌ها با سرکوب، زندان و شکنجه رژیم همراه بوده است، این در حالی‌ست که ایجاد تشکلهای مستقل از اولیه ترین حقوق انسانی بشمار می آید.
دستمزد نابرابر در ازای کار برابر در مورد زنان و مردان شاغل تنها مختص به زنان شاغل ایران بویژه زنان کارگر نیست. بلکه این مشکلی و اجحافی است که در سراسر دنیا و همه کشورها موجود است اما در ایران فاصله فاحشی بین دستمزدهای کارگران زن با کارگران مرد وجود دارد. طبق تحقیقات بعمل آمده: » نسبت دستمزد زنان کارگر نسبت به مردان یک سوم و در بهترین حالت دو سوم است «. مزایای کاری، بیمه درمانی و حق بیمه بیکاری و بازنشستگی از دیگر حقوق نادیده گرفته شده‌ی بخش بزرگی از زنان کارگر در ایران است که وضعیت بمراتب بدتر آنان را نسبت به مردان کارگر نشان میدهد.
موانع ورود زنان به بازار کار: در این رابطه می‌توان از موانع متعددی نام برد: -۱ ساختار اقتصاد سرمایه‌داری ایران که متکی بر درآمد حاصل از صادرات نفت اقتصاد تک محصولی می‌باشد، یکی از عواملی استکه مانع از گسترش دیگر صنایع تولیدی شده و از این جهت در کل بر میزان تقاضا در بازار کار تاثیر گذاشته است. لذا محدودیت بیشتری برای تقاضا برای کار زنان ایجاد نموده که از علتهای آن هم نابرابری جنسیتی ات است که بر بازار کار حاکم است.
۲- تبعیض جنسیتی در بازار کار نیز باید به عنوان یکی دیگر از موانع مهم ورود زنان به عرصه های کاری نام برد. برای نمونه پایین بودن دستمزد زنان نسبت به مردان، برای مادرانی که با این دستمزدها قادر به پرداخت هزینه‌های مهد کودک نیستند، در عمل معنای دیگری جز فراموش کردن کار ندارد و اتفاقا همین گروه از مادران هستند که حاضرند در برابر پایین‌ترین دستمزدها به کار در خانه بپردازند.
-۳ عدم وجود قوانین و یا تشکل‌هایی که از آن‌ها حمایت کنند. در شرایط فعلی و بویژه در شهرستانهای کوچک دختران جوانی که بسیاری از آن‌ها تحصیل کرده هستند و مجبورند بامبالغی ناچیز۶ روز در هفته کار کنند.
-۴ نادیده گرفتن حقوق ویژه زنان یکی دیگر از اشکال تبعیض جنسیتی در محیط کار است. در همین رابطه می‌توان به مشکل مادران کارگر در رابطه با مهدکودک و مرخصی زایمان اشاره نمود. برای نمونه و براساس تحقیقی که صورت گرفته و معاون فنی درآمد سازمان تامین اجتماعی بر آن صحه گذاشته است، در طی مدت ۱۸ ماه و از میان ۱۴۵ هزار زنی که از مرخصی زایمان استفاده کرده‌اند، ۴۷ هزار نفر از کار اخراج شده‌اند. هم‌چنین برخی از زنان شاغل از ترس اخراج و نیاز به کار، از ازدواج خودداری می‌کنند.
-۵ یکی دیگر از موانع مهم زنان برای ورود به بازار کار، گذاشتن وظایف کار خانگی برعهده‌ی زنان است. فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه که به شدت از سوی حکومت تقویت می‌شود، باعث شده که حتا زنان تحصیل‌کرده‌ای که از موقعیت شغلی و درآمد خوبی نیز برخوردار هستند، با تحمیل کار خانگی از سوی مردان روبرو شوند. براساس تحقیقی که درباره‌ی اشتغال زنان صورت گرفته است، ۹۸ درصد زنان، از کار خانگی به‌عنوان مهم‌ترین مانع اشتغال خود نام برده‌اند.
-۶ تفکرات و قوانین ارتجاعی اسلامی، که در قوانین جاری کشور نهادینه شده به مانعی برای ورود زنان به بازار کار تبدیل شده است. برای مثال، شورای عالی انقلاب فرهنگی در مصوبه خود در رابطه با «سیاست‌های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی» از نقش زنان در خانواده به عنوان شغل اصلی آن‌ها نام برده است. یا در ماده‌ی ۱۱۱۷ قانون مدنی آمده است: » شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که با مصالح خانوادگی یا حیثیت مرد منافات داشته باشد زن را از انجام آن کار منع کند.» هم‌چنین باید از حجاب اجباری و قوانین مربوط به آن، به‌عنوان یک مانع جدی دیگر برای ورود زنان به بازار کار نام برد….

۱۳۹۷ تیر ۳۰, شنبه

ازدواج کودکان در خراسان

کودک همسری یک مسئله ی جهانی است که می تواند در هر گوشه ی دنیا، از خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین، آسیای جنوبی و اروپا یافت شود. تحقیقات نشان می دهند این امر نه تنها در بسیاری نواحی دنیا رخ می دهد، بلکه افرادی که آن را اعمال می کنند با روی گشاده و رضایت قلبی انجام می دهند زیرا چنین رسومی جایگاهی اجتماعاً پذیرفته شده دارند .ازدواج اجباری، سنتی ظالمانه است که تحت نام مذهب، فرهنگ، مشکالت اقتصادی و سیاسی و قواعد حقوقی توجیه می شود. قربانیان بیشتر ازدواج های اجباری، دختران، و در موارد کمتری پسران زیر13 سال هستند.

گزارشگر سازمان ملل متحد درباره بردگی، ازدواج اجباری را یکی از اشکال بردگی مدرن اعالم کرده استآمارها نشان می دهد که در هر دقیقه در دنیا، حداقل دختر به زور، شوهر داده می شوند. در ایران چیزی به عنوان سن قانونی ازدواج وجود ندارد زیرا با وجود اینکه شرع مقدس، سن بلوغ دختران را ۹ سال قمری دانسته است و دختری که به سن ۱۳ سال برسد باید بدانیم که این دختر از نظر جسمی و ذهنی توانایی تشکیل زندگی را دارد یا خیر؟
ازدواج زودهنگام یکی از معضلات زیان بار جامعه محسوب می‎شود و آسیب‎های بسیاری را برای امنیت و سلامت جامعه به همراه دارد و از مهمترین آسیب‎های ازدواج زودهنگام، مشکلات روحی و روانی زنان است. زن به عنوان عامل ایجاد محیط آرام در خانه باید از لحاظ روحی و روانی شرایط ایده‎آل و مناسبی داشته باشد اما با ازدواج‎های زودهنگام دختران در سن پایین، در حد یک کالای جنسی از آنها استفاده می‎شود و این کودک معصوم باید بار سنگین زندگی مشترک را به تنهایی به دوش بکشد؛ دختری که با سن پایین مجبور به فرزندآوری و پذیرش مسئولیت تربیت فرزند می‎شود پس از گذشت چند سال و رسیدن به بلوغ جسمی و فکری و کامل شدن شخصیت، متوجه خواهد شد که فرصت‎های آموزشی، آزادی انتخاب و حق دوستی و تعامل با هم‎سن و سالان را از دست داده‎است، در این سال ها زن یا اقدام به طلاق می‎کند و یا دچار افسردگی می‎شود. زیرا کودک با ازدواج وارد چرخه‌ ای می‌ شود که از نظر فردی، کودکی و شادی او را از بین می‌ برد و این به پیری جسمی، جنسی، روحی و روانی می‌ انجامد: با ازدواج زودرس، گسترش ابعاد آسیب‌های اجتماعی رخ می‌دهد که ازجمله آن می‌توان به اعتیاد و طلاق کودکان اشاره کرد.
فقر اقتصادی و فرهنگی عامل ترک تحصیل دانش‌آموزان در استان خراسان شمالی و رضوی است .وضع مالی برخی افراد در خراسان شمالی و رضوی نابسامان است که این موضوع دغدغه‌ای برای آموزش و پرورش محسوب می‌شود.هم‌اکنون ۳۸۹۰ دانش‌آموز به سبب وضع مالی نامناسب در معرض ترک تحصیل قرار دارند. از این‌رو دستگاه‌های تاثیرگذار در این حوزه، باید برای جلوگیری از ترک تحصیل این تعداد دانش‌آموز در استان اقدام کنند تا دغدغه ترک تحصیل این دانش‌آموزان برطرف شود. با پایان دوره ابتدایی ترک تحصیل دخترها و پسرها در دوره متوسطه افزایش می‌یابد و دلیل آن درباره دخترها ازدواج زود هنگام و در مورد پسرها جستجوی کار شغل است. اغلب دانش‌آموزانی که از تحصیل بازمانده‌اند روستایی هستند و در نقاط محروم زندگی می‌کنندو یکی دیگر از علل ترک تحصیل دختران در روستاها وجود معلمان مرد است که برخی خانواده‌های روستایی تمایل چندانی به فرستادن دخترانشان به این مدارس ندارند.
شوربختانه در معضل ازدواج زود هنگام، دختران بیش از پسران در معرض خطر می‎باشند، زیرا این نوع ازدواج بیشتر به شکل اجباری انجام شده‎ و بدون در نظر گرفتن نظرات و عقاید دختران صورت می‎گیرد و در این مسیر آمار قربانی شدن دختران بیش از پسران است اینکه دختران و پسران دبیرستانی را از پشت نیمکت بیرون بکشانیم و سر سفره عقد ببریم اقدامی صحیح نیست. دختر و پسری که به بلوغ اجتماعی نرسیده‌اند نمی‌توانند زندگی را بچرخانندو به نظر می‌رسد هم‌اکنون و در جامعه امروزی شرایط برای ازدواج دختران دبیرستانی مهیا نیست و این آمادگی نه‌تنها در دختران بلکه در پسران هم وجود ندارد.الزامات ازدواج در سنین پایین اغلب منجر به جدایی از خانواده، دوستان و تعلقات، از دست دادن تعامل با همسالان و فرصت‌های آموزشی می‌شود. ازدواج زودهنگام در تمام دنیا در میان دختران بیشتر مشاهده می‌شود و در بیشتر موارد ازدواج و بارداری‌های مکرر منجر به دوری زنان از فضای تحصیل و آموزش خواهد شددختران کمتر از ۱۵ سال بیش از پسران قربانی فقر فرهنگی و حتی فقر مالی خانواده‌های خود می‌شوند. دختر ۱۵ ساله امروزی چه بینشی نسبت به ازدواج دارد و ما چه مهارت‌های زندگی را به او آموخته‌ایم.در بخش فقر فرهنگی خانواده به دلیل حفظ برخی شئونات و بالا نرفتن سن ازدواج اقدام به ازدواج زودهنگام دختران خود کرده و با این تفکر که بعد از ازدواج دختر در سن پایین، آنها از امنیت اجتماعی برخوردار می‎شوند خود را قانع می‎کنند. وقتی در جامعه‎ای از رشد اجتماعی و فرهنگی کودکان جلوگیری شود، ارزش‎ها، استعدادها و توانمندی‎های جامعه سرکوب شده و جامعه از مسیر توسعه و تعالی خارج می‎شود و رشد اجتماعی معنای خود را از دست می دهد و خواسته‎های متعالی و توسعه‎پذیر کمرنگ شده و کم‎کم از بین خواهد رفت.با توجه به اینکه هر آیین و فرقه‎ای ازدواج قوانین مخصوص به خود را دارد اما مهمترین ویژگی یک ازدواج درست، موفق و صحیح، ازدواج بر اساس یک انتخاب آزاد است. ازدواج و پیامدهای آن یک مسئله شخصی و خانوادگی نیست یک مسئله کاملاً اجتماعی است و مهم‌ترین مشخصه برای ازدواج، رشد شخصیت افراد است، رشد شخصیت برای دختران ۲۲ سال است. در سن ۲۲ سالگی معیارها و علائم شخصیتی دختران کامل می‎شود، باید خانواده‎ها آگاه باشند که زمانی یک ازدواج موفق انجام می‎شود که به موقع صورت بگیرد.یک عامل تأثیرگذار دیگر در ازدواج زودهنگام در این منطقه، مالکیت آب است. در استان خراسان‌رضوی با اقلیم خشکش، کم‌آبی مانع رشد کشاورزی است. دسترسی به زمین‌هایی که دارای قنات‌های آبی هستند، یک امتیاز ویژه به شمار می‌رود. این امتیاز زیست‌محیطی نقش مهمی در شکل دادن هنجارهای اجتماعی ایفا می‌کند. مثلا در منطقه خیرآباد، جایی که بیشتر افراد مالک قنات‌ها هستند، ازدواج زودهنگام درمیان خانواده‌ها رایج است تا به این وسیله، سلسه مراتبی را که از قبل موجود است، حفظ شوند، مصاحبه با ساکنان این منطقه نشان داد که مهریه ممکن است براساس سن عروس متفاوت باشد، به این معنا که هرچقدر عروس جوان‌تر باشد، مهریه بالاتر است.
دختر و پسر در سنین پایین هیچ درکی از زندگی و روابط زناشویی ندارند و مطرح‌کنندگان ازدواج دبیرستانی فقط در پی برطرف کردن میل جنسی در این سن و سال هستند. در دنیای امروز که شاهد تحولات اجتماعی زنان هستیم و زنان می‌خواهند در مقاطع عالی تحصیلی درس بخوانند این گونه حرف‌ها به نظر کارشناسانه نمی‌آید.
با توجه به اینکه ایران امضا کننده دو میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حقوق سیاسی و مدنی است که هر دو صراحتا مقرر می دارند: ” ازدواج باید با رضایت آزادانه طرفین که قصد آن را دارند واقع شود.” ایران همچنین عضو کنوانسیون حقوق کودک است که حداقل سن قانونی برای ازدواج را ۱ سال تعیین کرده است. به عالوه، ایران متعهد به اجرای مفاد نوانسیون تکمیلی بردگی و مبارزه با رویه های مشابه بردگی است که ازدواج اجباری براساس آن ممنوع شده است. با وجود تمامی این تعهدات بین المللی، جمهوری اسالمی همواره به بهانه اجرای مقررات شریعت، اجازه داده است که تعداد ازدواج های اجباری افزایش یابد و تاثیرات سوء خود را در محرومیت از آموزش، تجاوز در چارچوب زناشویی، خشونت فیزیکی و روانی و همینطور، محرومیت های اقتصادی جمعیت بزرگی از دختربچه ها در ایران بگذارد.
از راهکارهای جلوگیری از انجام ازدواج زودهنگام که در طی سالهای اخیر رو به افزایش بوده‎است ، اطلاع رسانی و آموزش مهارت‌های زندگی به والدین، آگاه‎سازی خانواده‎ها در زمینه عوارض و عواقب جبران ناپذیر ازدواج‌های زودهنگام در دوران کودکی و ارائه پیشنهادات کاربردی و تخصصی در راستای اصلاح ساختارهای اجرایی و سنت‌ها را با ید در دستور کار قرار داد. که با توجه به فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‎های هر منطقه باید انجام شود که در این راستا سازمان‎هایی چون آموزش و پرورش و مراکز بهداشت …دخیل هستند و می‌توانند با آموزش و فرهنگ‌سازی صحیح بسترهای لازم را برای آگاهی خانواده‌ها فراهم کنند.


نسرین ستوده و مادری کردن از پشت میله‌های زندان

نسرین ستوده، وکیل پرونده‌های سیاسی، فعال حقوق بشر و فعال حقوق زنان و کودکان، برای دومین بار در خرداد‌ماه سال جاری دستگیر شد. او در دوره‌ی نخست زندانش، یعنی سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱، نامه‌هایی به فرزندانش، مهراوه و نیما نوشت که در فضای مجازی بازتاب پیدا کرد. نسرین ستوده در آن نامه‌ها تلاش کرده تا علاوه بر توضیح تصمیمات و رفتارهایش به عنوان یک فعال یا یک زندانی، به دغدغه‌‌‌‌‌ی خود و برخی از فعالان سیاسی و مدنی هم پاسخ دهد و نشان دهد درهر تصمیمی که گرفته است، به کودکانش اندیشیده‌ است.

نامه‌های نسرین ستوده، در کنار نامه‌نگاری‌های برخی دیگر از فعالان سیاسی زندانی، مانند نرگس محمدی، جنبه‌ی دیگری هم دارد. او در این نامه‌ها، یک «مادر» است، «مادرِ زندانی». خانم ستوده ابایی ندارد در نامه‌هایش از «به شدت گریستن» خود در سلولش بگوید، زمانی که از ملاقات با خانواده‌ش بازگشته و پاسخی برای پسر کوچکش که از او خواسته با هم به خانه برگردند، نداشته است. او بارها در نامه‌هایش از دلتنگی خود برای فرزندانش، از نیازش به در آغوش کشیدن آن‌ها و از دغدغه‌های مادرانه‌اش نوشته است. این وکیل زندانی حتی وقتی دلیل اجتناب از «پوشیدن چادر» و در نتیجه محروم شدن از دیدار با فرزندانش را توضیح می‌دهد، انتخابش را با منافع فرزندانش گره می‌زند و توضیح می‌دهد که این کار را برای «مقاومت» ‌انجام نداده است: «چون نمی‌خواستم خانواده‌ام و به ویژه کودکان خردسالم با مشاهده‌ی چادر اجباری برای مادرشان که چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقیرآمیزی زندگی می‌کنیم.»
با این‌حال نسرین ستوده در نامه‌هایش، جایگاهی نسبتاً برابر با فرزندانش برای خود اختیار می‌کند. او تلاش می‌کند تا در کنار یادآوری رنج‌های خودش به عنوان مادر، شرایط فرزندانش در دوری از مادر را مانند نداشتن احساس آرامش و امنیت و فشارهای مضاعفی مانند محرومیت از ملاقات یا حتی ارسال و دریافت نامه در دوره‌هایی از زمان زندانی بودن مادرشان، درک کند و با یادآوری آن‌ها نشان دهد کودکانش را می‌فهمد. از لحاظ روانشناختی، بیش از آن‌که مهم باشد او چه توجیهی برای شرایط ایجاد شده برای فرزندانش دارد، درک آن‌ها، امکان ایجاد فرصت برابر شنیدن و شنیده شدن را فراهم می‌کند و بار روانی کودک را کاهش می‌دهد. نسرین ستوده در این نامه‌ها قدم بعدی را هم در ارتباط با فرزندانش برمی‌دارد و یادآوری می‌کند که در به وجود آمدن این شرایط نقش داشته است.
باز هم مهم‌تر توضیحی ا‌ست که در دلیل پافشاری بر راهی که در آن قدم گذاشته، ارائه می‌دهد، ‌چنین مسئولیت‌پذیری در ایجاد فضای امن گفت‌وگو بین کودک و والدین نقش مؤثری ایفا می‌کند، شنوایی کودک را بالا می‌برد و فرصتی برای کاهش بار منفی آسیب جدایی از مادر ایجاد می‌کند. آسیبی که با گناهکار دانستن پدر یا مادر، بسته شدن مسیر گفت‌وگو و مخلوط شدن حس‌هایی مانند عصبانیت و دلتنگی، می‌تواند به آثار روانی پیچیده، منفی و بلندمدت بر کودک بیانجامد.
فرزندان نسرین ستوده در نامه‌های او به فرزندانش، نه قربانیان قابل ترحم، که انسان‌هایی کوچک‌اند که به عنوان کودک حقوق‌شان نقض شده است. او در نامه‌هایش تلاش نکرده است تا با قربانی نشان دادن آنها، ترحم خواننده را به خود جلب کند. مخاطب نامه‌های نسرین ستوده خودِ کودکانش هستند که او با حفظ کرامت انسانی‌شان با آن‌ها سخن گفته است.
بازخوانی نامه‌های نسرین ستوده به فرزندانش، امکان گفت‌وگو درباره‌ی تضاد ظاهری فعالیت مدنی در فضای سیاسی ایران و والدگری به خصوص انجام مسئولیت‌های مادری را فراهم می‌کند. او بدون پرداختن به فشارهای روانی که جامعه و بازجویان و قاضیان به مادران زندانی وارد می‌کنند، شرایط خاص این گروه زندانی را در نامه‌هایش بازتاب می‌دهد و از دریچه‌ی حقوق انسانی توضیح می‌دهد که چطور پافشاری‌ برعقایدش با وجود علم به عواقب آن، ارزشمند بوده و تضادی با رعایت منافع عالیه‌ی کودکانش نداشته است.
این نامه‌ها موضوع دیگری را نیز پررنگ می‌کنند: آن‌چه در فعالیت مدنی والدین اهمیت دارد، ارتباط عمیق و مستحکم با فرزندان است، ارتباطی که حتی در صورت دوری اجتناب‌نا‌پذیر والد و کودک، اگر پابرجا بماند، می‌تواند امکانِ گذار سالم کودک از تراما را فراهم کند. در صورت وجود چنین ارتباطی، می‌توان انتظار داشت کودکان در دوران زندانی بودنِ مادر یا پدر با آسیب کمتری مواجه شوند و ارتباط آن‌ها بعد از آزادی والد از زندان نیز حفظ شود.
نامه‌های نسرین ستوده نمونه‌ی مناسبی از نحوه‌ی گفت‌وگو با کودک فرد زندانی بدون نقض حقوق اوست. نسرین ستوده بدون حذف نقش مادری خود، از کودکان خود و حقوق‌شان صحبت می‌کند و البته کرامت انسانی و حقوق آن‌ها را نیز نقض نمی‌کند.
این نوشتار کوتاه درباره‌ی بی‌نقص بودن فعالیت مدنی و حرفه‌ای نسرین ستوده نیست؛ بلکه می‌کوشد تا از زاویه‌ای متفاوت به زندگی یک زندانی، ‌نه به عنوان یک فعال یا متهم، که به عنوان یک فرد انسانی نگاه کند.

حامد فرمند، فعال حقوق کودکان و مدیر مؤسسه‌ی کویپی، موسسه‌ی غیرانتفاعی کودکان زندانیان است. او که در کودکی تجربه‌ی زندانی بودن مادرش به دلیل فعالیت‌های سیاسی را پشت‌ سر گذاشته، با راه‌اندازی مؤسسه‌ی کویپی در آمریکا، در رابطه با کودکانی که والدین آنها در حبس هستند تحقیق و فعالیت می‌کند.
حامد فرمند

پوشش اخبار مرتبط با آزار جنسی

در مواردی که خبر آزار جنسی تیتر است، رسانه‌ها از هر طیف و گرایشی، بارها و در اشکال مختلف اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری درباره‌ی چگونگی پوشش این گونه اخبار را نقض می‌کنند. از انتشار نام افرادی که مورد آزار قرار گرفته‌اند تا چاپ تصاویر نوجوان آزاردیده، از دوغ و دوشابی که درهم و برهم به خورد مخاطب می‌دهند تا کمبود جدی راستی‌آزمایی و تحقیق و تفحص. ظاهراً هنوز هیچ آموزش حرفه‌ای و منابع درستی برای نحوه‌ی پوشش اخبار مربوط به آزارجنسی در دسترس روزنامه‌نگاران در ایران نیست. شاید هم هنوز پوشش درست و انسانی این اخبار دغدغه‌ی برخی تحریریه‌ها و سردبیران در ایران نباشد.

برعکس اما در روزنامه‌نگاری انگلیسی‌زبان و فضای دانشگاهی ژورنالیسم، سال‌های زیادی‌ است که با جزئیات و دقتِ بسیار درباره‌ی نحوه‌ی پوشش اخبار مرتبط با آزار جنسی بحث و تعامل در میان است و جزوه‌ها و کتاب‌های بسیاری منتشر شده است.
زمانی که دانشجوی فوق‌لیسانس مطالعات رسانه در هلند بودم، دو ترم مفصل درباره‌ی نحوه‌ی پوشش خبرهای آزارجنسی ‌خواندیم و از تجربیات کهنه‌کارهای این حوزه بهره بردیم. یادم مانده که در یکی از اولین درس‌ها وقتی فهمیدم که در مصاحبه با فرد آزاردیده، کمتر از هر وقت باید زبان باز کنی و بپرسی و بیشتر از همیشه باید سکوت کنی و گوش شنوا باشی چقدر جا خوردم. آموختم که باید بسیاری از سؤال‌ها و راستی‌آزمایی‌هایم را قبل و بعد از مصاحبه و از منابع دیگر جستجو کنم، نه این‌که مستقیم سؤال‌های جزئی‌ام را به سوی آزاردیده پرتاب کنم.
یا آموختم چقدر مهم است از کلمه‌ی «قربانی» پرهیز کنم و به جای آن از واژه‌هایی مثل «فرد آزاردیده» یا «نجات‌یافته» استفاده کنم. چرا که در استفاده از واژه‌ی «قربانی»، روزنامه‌نگار است که تصمیمی گرفته و برچسبی زده که دیگر زبان یک روایت‌گرِ بی‌طرف نیست.
اینجا می‌خواهم بعضی از مهم‌ترین اصولی را که در پوشش و بازنشر اخبار آزار جنسی آموخته‌ام با شما مرور کنم:‌

چطور برای مصاحبه با فرد آزاردیده آماده شویم؟‌
یک‌بار تمام‌وکمال درباره‌ی شرایط محلی و منطقه‌ای و قومی و مذهبیِ جغرافیایی که آزار رخ داده است، مطالعه کرده و واژه‌ها را با دقت تمام و برمبنای حساسیت‌های احتمالی منطقه انتخاب کنیم. درعین‌حال از واژه‌ی «سکس» یا «رابطه‌ی جنسی» یا «رابطه» برای بیان آن‌چه بر فرد رفته، استفاده نکنیم. آزارجنسی یا چرخه‌ی خشونت، هرگز «سکس»، «رابطه‌ی جنسی» یا «رابطه» نیست. استفاده از این واژه‌ها همه به‌نوعی «عادی‌سازی» واقعه است و اسباب درد و رنج بیشتر برای فردی که آزار دیده می‌شود.
تنها در صورتی مجازیم از واژه‌ی «قربانی» استفاده کنیم که خودِ فردِ آزار دیده در توصیف وضعیت خود از این واژه استفاده کند؛ در غیر این‌صورت گزارش‌گر مجاز نیست از واژه‌ی «قربانی» استفاده کند.
همواره و هرلحظه به حق فرد آزاردیده برای نه گفتن و پا پس ‌کشیدن احترام بگذاریم. تجاوز و چرخه‌ی آزار و خشونت، وضعیتی پیچیده است و اغلب زخم‌هایی عمیق برجا می‌گذارد. در بسیاری مواقع فرد آزاردیده قبول می‌کند که مصاحبه کند و صدایش را بلند کند، اما بعد در میانه‌ی راه به هزارویک‌ دلیل می‌ترسد، پشیمان می‌شود، درد می‌کشد و تصمیم خود را عوض می‌کند. ممکن است اصلاً خودش پا پیش گذاشته باشد تا روایت خود را فریاد کند، اما یک روز مانده به انتشار مصاحبه پا پس‌ بکشد. به‌عنوان روزنامه‌نگار ما اجازه نداریم این فرد را مؤاخذه کنیم یا طلبکار بشویم که چرا یک روز مانده به انتشار خبر پا پس می‌کشد؛ و مجاز نیستیم برمبنای توافق قبلی پیش‌ برویم و مصاحبه یا نقل‌قول از این فرد را در چنین شرایطی منتشر کنیم.
به‌عنوان خبرنگار وظیفه داریم با دقت بررسی کنیم که آیا گفتگو خطر، ناامنی و تهدید بیشتری برای فرد آزاردیده به وجود می‌آورد یا نه. یادمان نرود که در بعضی جوامع، اصلاً همین که زمزمه‌ای بپیچد که به فردی تجاوز شده، امنیت جانی و روانی خود او به خطر می‌افتد. در چنین مواقعی حتماً باید در ابتدا سراغ افرادی برویم که درباره‌ی این جغرافیای مشخص، دانش و تجربه و شناخت کافی دارند. نظر دقیق آنها را با سؤال‌های شفاف جویا شویم:‌ آیا درست است که با فرد آزاردیده گفتگوی مستقیمی صورت گیرد یا اسم او ذکر شود؟
در چنین وضعیتی هرگز گزارش‌گر به‌عنوان «کارشناس» وارد نمی‌شود و برای این‌که بتواند کار خودش را پیش ببرد، نباید از مشوق‌های کلی و نادرست متداول استفاده کند و مثلاً بگوید:«مصاحبه و صدای خود را بلند کردن، کمک می‌کند که متجاوز به سزای عمل خود برسد یا حال روانی‌ات بهتر شود.» روزنامه‌نگار نه آن فضا را به‌درستی می‌شناسد، نه روان‌کاو و مددکار اجتماعی است، نه مسئول قضایی است که بداند گفتگو به عدالت و حق‌خواهی منجر می‌شود، و نه می‌داند هر فردی آزار را دقیقاً چطور و با چه پیچیدگی‌ای تجربه می‌کند.

در طول مصاحبه چه نکاتی را رعایت کنیم؟‌
باید محیط امنی را برای مصاحبه فراهم کنیم. سعی کنیم همیشه نظر فرد آزاردیده را جویا شویم و ترجیح او برای محل مصاحبه را رعایت کنیم. اگر گفت ترجیح می‌دهد مصاحبه تلفنی باشد، اصرار نکنیم که مصاحبه را رودررو انجام دهیم. انتخاب محل را برعهده او بگذاریم.
اگر برای انجام مصاحبه نیاز به مترجم داریم، قبل از مصاحبه با مترجم گفتگوی شفاف و دقیقی داشته باشیم و به او توضیح بدهیم که اجازه ندارد احساسات خود را علنی نشان بدهد، مثلاً ابرو بالا بیندازد یا دستی از سرِ هم‌دردی به تن آزاردیده بکشد. در گفت‌وگو با کسی که آزار جنسی را پشت‌سر گذاشته، حضور افراد دیگر (از فیلم‌بردار و صدابردار گرفته تا مترجم) باید در حداقلی‌ترین شکل ممکن باشد. شلوغ بودن فضا، اغلب هیجان، اضطراب و هراس بیشتری برای فرد آزاردیده به همراه دارد. هرگز برای چنین مصاحبه‌هایی «مدت زمان مشخص» تعیین نکنیم. بگذاریم فرد آزاردیده هرچقدر که می‌خواهد یا نمی‌خواهد حرف بزند و روایت کند.
اگر قرار باشد فقط یک‌جا خبرنگارِ کم‌حرفی باشیم و بیشتر از آن‌که بپرسیم، گوش بدهیم، همین‌جاست. شاید به‌نظر آسان برسد، اما تجربه نشان داده سخت‌ترین قسمت مصاحبه در چنین حوزه‌ای، همین مورد است. باید شش دانگ حواس‌مان جمع باشد که نه تنها کلمه‌ای که بوی قضاوت بدهد به زبان نیاوریم، بلکه حرکات دست و پا و چشم و ابرو و لب و دهانِ ما نیز کوچک‌ترین اثری از قضاوت نداشته باشد.
یادمان باشد که آزار جنسی اغلب می‌تواند برای فرد آزاردیده با احساس گناه، شرم و تقصیر همراه باشد. به همین دلیل لازم است هیچ‌وقت سؤال‌های خودمان را به شیوه‌ای مطرح نکنیم که مستقیم یا غیرمستقیم به احساس تقصیر، گناه یا شرم او دامن بزند. در چنین مصاحبه‌هایی اغلب سؤال‌هایی که با «چرا؟» پرسیده می‌شود، نابجا و غیرحرفه‌ای است. «چرا» معمولاً سوال محبوب بازجوها در چنین مواردی است!
هرگز نگوییم که «احساست را درک می‌کنم». چون حتی اگر خودمان هم روزگاری آزارجنسی را تجربه کرده باشیم، احساس او را درک نمی‌کنیم. چرا که هر فرد، آزار این چنین را به شیوه‌ای کاملاً منحصربه‌فرد و متفاوت از دیگری تجربه می‌کند.
متعجب یا کلافه نشویم که روایت فرد همیشه شفاف و روشن نیست یا چیزی آن وسط می‌لنگد. در بسیاری مواقع، بخشی از مکانیسم دفاعی ذهن برای آن‌ها که آزار دیده‌اند، فراموشی و مدفون کردن آن خاطره‌ی تلخ و دردناک است. ممکن است فرد چه یک هفته بعد از تجاوز چه چندسال بعد، بخشی از آن‌چه گذشت را به یاد نیاورد. اصرار و پافشاری نکنیم که به یاد بیاورد. این قطعات پازل را با جستجوی دیگر منابع و مصاحبه با دیگر افراد تکمیل کنیم.
همیشه در پایان چنین مصاحبه‌هایی از فرد بپرسیم که آیا می‌خواهد چیز دیگری هم اضافه کند و بگوید؟ به او فضا و امکان این را بدهیم که گفتگو را آن‌طور که می‌خواهد و با بیان آن‌چه ته دلش مانده تمام کند. بعد از چنین مصاحبه‌هایی، غیب نشویم. ایمیل یا تلفن خود را در اختیار فرد قرار بدهیم تا اگر بعد از مصاحبه پشیمان شد یا خواست چیزی را اضافه یا حذف کند، بتواند با ما تماس بگیرد. اگر به او گفتیم که مصاحبه و یا گزارش‌ خودمان را بعد از انتشار برای او می‌فرستیم، به این قول خودمان حتماً پایبند بمانیم. سهل‌انگاری در پایبندی به این گفته، برای افرادی که آزار را تجربه کردند، معنایی بیشتر از فراموشی و سهل‌انگاری دارد و نمک بر روی زخم و درد آن‌هاست.

چطور گزارش یا مصاحبه را تنظیم کنیم؟‌
باید دوباره و صدباره در انتخاب واژه‌ها دقت کرد. در توصیف آن‌چه گذشت، نه تمام جزئیات را به‌تمامی و طول و تفصیل بنویسیم و نه زیادی مختصر و کوتاه. توصیف موبه‌مو به درد و رنجِ آزاردیده بیشتر دامن می‌زند، توصیف مختصر و کوتاه روایت و ادعای او را ضعیف و کم‌اثر می‌کند.
کار هیچ‌وقت از محکم‌کاری عیب نمی‌کند. برای بار دهم که شده بپرسیم که آیا مصاحبه‌شونده می‌خواهد نامش ذکر شود؟ مطمئن است؟ ‌هرلحظه به او این امکان را بدهیم که نظرش را عوض کند. اغلب تحریریه‌های حرفه‌ای ترجیح می‌دهند که اگر فرد آزاردیده هنوز زیر ۱۸سال سن دارد و کودک محسوب می‌شود، نام او را حتی اگر می‌خواهد یا والدین‌اش اصرار دارند، ذکر نکنند.
لحظه‌ای از یاد نبریم که به عنوان خبرنگار در برابر امنیت و تهدیدهای احتمالی علیه شخص آزاردیده مسئولیت داریم. در اکثر موارد، قاعده‌ی تحریریه‌ها این است که نباید گزارش را قبل از انتشار برای فردی بفرستیم که با او مصاحبه کرده‌ایم اما در این‌گونه موارد بسیاری از تحریریه‌های حرفه‌ای، استثنا قائل می‌شوند. ایرادی ندارد که با فرد آزاردیده یا خانواده یا وکلای او تماس بگیریم، آن بخش از گزارش خودمان را که درباره‌ی آن‌هاست برایشان بفرستیم یا بخوانیم و تمام جزئیات را به‌دقت بررسی کنیم تا از هرگونه آسیب و تهدید احتمالی علیه آزاردیده جلوگیری شود.
همه‌ی ماجرا و پیش‌زمینه را روایت کنیم. در اکثر موارد، رسانه‌ها صرفاً بر خودِ خبرِ هولناک آزارجنسی تأکید می‌کنند و پیش‌زمینه یا پیچیدگی‌های ناگفته را کاملاً نادیده می‌گیرند.
یک گزارش‌گر حرفه‌ای و خوب در چنین وضعیتی می‌داند که باید پیش‌زمینه‌ی جغرافیایی و فرهنگی را هم روایت کند، حواسش به درگیری قومی و مذهبی باشد. یادش نرود که تجاوز و آزار گاهی ریشه‌ی طولانی‌ و دردناکی در درگیری‌های قبیله‌ای و مذهبی، جنگ، نابرابری، ظلم، سلطه و فساد دارد. تجاوز گاهی صرفاً تجاوز نیست، جلوه‌ای از هزار مشکل ریشه‌دار دیگر است که در به خشم آمدن احساسات عمومی از خبر تجاوز، نادیده گرفته می‌شود. مشکلاتی که اگر به آن‌ها پرداخته نشود، دوباره و صدباره منجر به وقایعی دردناک در اشکال مختلف آزار و از جمله آزار جنسی خواهد شد.

با هماهنگی سردبیر خود، در اکثر مواقع خوب است که در انتهای گزارش یا مصاحبه‌های این چنین، فهرستی از سازمان‌ها، تلفن‌های تماس اضطراری یا جزوه‌های کمک به آزاردیدگان را نام ببریم و مشخصات تماس با آن‌ها را ذکر کنیم.
و نکته‌ی آخر این که پژوهش‌ها نشان می‌دهد اغلب کسانی که آزار جنسی دیده‌اند (چه زن، چه مرد) به خبرنگاران زن، اعتماد بیشتری دارند و با آن‌ها در امنیت و اطمینان بیشتری می‌توانند گفتگو کنند. بهتر است در پوشش اخبار این چنین، تحریریه‌ها بیشتر از نیروهای خبری زن خود استفاده کنند.